900209

ساخت وبلاگ

900209

یادت میاد بعد ازدواجم وقتی که هنوز باهم بودیم رو؟تو همین وبلاگ برام هر روز حست رو مینوشتی ولی حیف که اون موقع گوشیها اینجوری نبود که بتونم از وبلاگت عکس بگیرم و نوشته هات رو نگه دارم 90/02/09 آخرین روزی که فقط برا تو بودم.وای خدای من چه روز سختی بود ولی همه چیز رو از چشم من نبین خودت هم میتونستی کاری بکنی اصلا چرا نیومدی در رو بزنی و بگی این مریم منه چرا حتی تا صبح حتی مامانت هم یه زنگ نزد تا بگه پسرم دخترتون رو میخواد من هرچقدر به بابام گفتم گفت خوب کو کجاست چرا نمیاد جلو من که نمیگم الان برداره ببرتت فقط یه چیزی بگه که منم خیالم راحت بشه راست میگه هیچی نگفتی هیچ کاری نکردی.حتی اون موقع که تا پای جدایی هم رفتم و داشتم به خاطر تو جدا مبشدم تنهام گذاشتی من دوسال با همه دعوا کردم دوسال طول کشید تا مراحل طلاق طی بشه ولی آخرین روزی که میخواستم برم برای آخرین امضا تو دیگه پیشم نبودی.آخرین باری که بهم زنگ زدی رو دقیق یادمه من جلو ترمینال بودم و تو زنگ زدی اصلا انگاری خودت نبودی و انگار یکی دیگه داشت با صدای تو حرف میزد انقدر با حرفات دلم رو شکستی که تا اون روز من تورو اونجوری ندیده بودمت بعد اینکه بدون خداحافظی قطع کردی یادم نمیاد چند ساعت ولی یادمه خیلی گریه کردم آخرای کار تنهام گذاشتی و رفتی....

نوشته شده در شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۶ساعت 10:3 توسط مریم|


آخرين مطالب

» تردید
» الو
» 900209
» کاش
» عشقم پیدا شد
» ببخش
» خاطرات
» حسم
» خاطرات
» گم شده

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 900209 بازدید : 221 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 0:17