عطر تنت

ساخت وبلاگ

عشقم یادته وقتی تو ماشین کنارت میشستم میگفتی چشمات و ببند و دستت رو بیار جلو بعد میگفتی حالا دستت رو بو کن یادته.همش میگفتم چرا نشونم نمیدی چرا اسمش رو بهم نمیگی میگفتی میخوام اگه یهروزی پیشت نبودم و این بو رو شنیدی یاد من بیوفتی،یادته.....من بعد تو اون اتکلن رو پیدا کردم ولی هیچ وقت به لباسم نزدم فقط وقتهایی که دلتنگتم یه نفس عمیق بوش میکنم و مست مست میشم اون وقته که کل بدنم بی حس میشه و دیگه چیزی نمیفهمم....حس میکنم پیشمی و باز با همون دستهای آتیشیت دست یخ زدم رو گرفتی تو دستت و به چشمام خیره شدی......اون اتکلن شش ساله که همه ی دنیای من شده❤

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 900209 بازدید : 235 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:22